
دختران پریزاد هنگامی که پیاله را گرفتند شگفت زده دیدند در آب ، دو ماهی سرخ بسیار زیبا بازی می کنند .
هر سه با خنده و هیجان به آن ماهی ها نگاه می کردند . صدای در برخواست ! چه کسی می توانست باشد ؟
در پشت در اُخُس ( اردشیر سوم پادشاه هخامنشی ) بود او گفت برای من از رنج شما سخن ها گفته اند دیروز به نزدیکان گفتم روز نخست نوروز را در خانه شما خواهم بود و آمدم که شادی را به شما هدیه کنم اما از پشت در صدای خنده های شما را می شنیدم !
پریزاد و دختران داستان ماهی ها را گفتند اخس بسیار گریست و گفت وقتی فرزندان ایران اینچنین گرفتار غم و تنهایی باشند پادشاهی را ارزشی نیست .
دستور داد یکی از باغهای پادشاهی ایران را به آنها بدهند و برای شادی آنها هر کاری از دستش بر می آمد انجام می داد .
زندگی شاد آنها نتیجه رنج هایی بود کشیده بودند همانگونه که ارد بزرگ اندیشمند فرهیخته کشورمان می گوید : روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت .
از آن زمان بر سفره هفت سین ایرانیان ماهی سرخ میهمان شد و تا کنون هر سال همراه نوروز زیبای ماست .
یاسمین آتشی
جالب بود.
پاسخ دادنحذفبسيار زيبا بود - مرسي -اميدوارم به كارتان ادامه بدهيد
پاسخ دادنحذفخودم دارم روزهای سختی را سپری می کنم امیدوار شدم که بلاخره روزهای خوش خواهد آمد مرسی
پاسخ دادنحذفsalam besyar khub bod vaghean lezat bordam
پاسخ دادنحذفمرسی از داستان های دل نشینتان، سخنی کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
پاسخ دادنحذفازتون واقعا ممنونم که این وقایع شگفت انگیز ایرانی به نمایش گذاشتید.
پاسخ دادنحذفرضا شوریابس19ساله از نیشابور.
سلام من سعید سجادیان یه نوجوان هستم که از داستان های شما خوشم اومده من یه پیشنهاد به شما دارم.به نظر من از کورش کبیر هم در داستان هاتون اسمی بیارید .من می تونم با شما ارتباط برقرار کنم ودرزمینه ی تاریخ به شما کمک کنم.خواهشمندم که نظرتون را به ایمیلم بفرستید.
پاسخ دادنحذفsajjadiansaeed@yahoo.com
زیبا بود آتشی خانوم آتش به جان ما افتاد
پاسخ دادنحذف