نگاه و ندای ریش سفید




کینه و بیگانگی بین دو برادر بر سر ارث پدر چند سالی بود که آنها را از یکدگر دور کرده و هر یک دیگری را متهم می کرد .
همسران آنها خسته از این دشمنی ، به پیش کدخدای پیر روستا رفته و داستان را باز گفتند .
کدخدا دو برادر را خواست و سکوت پیشه کرد دو برادر به موهای سفید او می نگریستند و در دل می گفتند چه شده که او ما را خواسته است .
پیر جهان دیده نگاهی به آن دو کرد و گفت : یادگار پدر مایه دوستی بیشتر است نه قهر و دشمنی .
دو برادر سر فرود آوردند می دانستند هر چه بگویند در نهایت او می تواند براحتی پی به نهان اندیشه آنان ببرد . روی یکدیگر را بوسیدند و دست در دست یکدیگر از خانه کدخدا بیرون آمدند .
به سخن حکیم ارد بزرگ : گِره های که به هزار نامه دادگستری باز نمی شود ، به یک نگاه و یا ندای ریش سفیدی گشاده می گردد .
باشد که قدر ریش سفیدان و پیران خود را بدانیم و بزرگشان داریم .


ياسمين آتشي

۲ نظر:

  1. ناشناس۱۵.۵.۸۹

    نمیدانم برای داستانها. حرفهای اردبزرگ را جسته ای ویا برای گفته های ارد داستان نوشته ای بهر حال زیباست وقابل تقدیر
    پاینده باشید ...

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲۲.۵.۸۹

    حرفهای حکیمانه ارد بزرگ و زحمت های شما ستودنی است.
    رضا شوریابی19ساله از نیشابور.

    پاسخحذف