مادرم مرا فرستاده !...

http://upload.p30pedia.com/uploads/1281323865.jpg

شاه تهماسب یکم فرزند ارشد شاه اسماعیل یکم و دومین پادشاه از دودمان صفویه برای دیدار حکیم و دانشمند تبریزی از اسب فرود آمد . حکیم به خاطرنداشتن امکانات پذیرایی مناسب پوزش خواست و گفت گاهی با خود می گویم کاش به جای حکمت سراغ بازار رفته بودم و خندید در همان حال صدایی کودکی به گوش می رسید که می گفت مادرم مرا فرستاده و می خواهم این ظرف آش را به حکیم بدهم دو سرباز مقابل در به آن کودک می گفتند برو پادشاه ایران اینجاست ... اما کودک پافشاری می کرد و می گفت من به پادشاه کاری ندارم ، مادرم مرا فرستاده و گفته حتما این را به حکیم بده ...
شاه تهماسب خنده اش گرفت و با صدای بلند به سربازان گفت بگذارید آشش را بیاورد ما نیز گرسنه ایم !!! و با صدای بلند خندید .
ساعتی بعد پادشاه وقتی با حکیم آش را می خورد به حکیم گفت کاش من هم همانند شما چنین منزلتی داشتم و مادر کودک کاسه دیگری از این آش خوشمزه برای ما نیز می فرستاند پادشاه چنان خندید که اشک در چشمانش جمع شد .
ارد بزرگ می گوید : خوش نامی بزرگترین فر و افتخار هر آدمی است .
هنوز آش خوردن شاه تهماسب و حکیم به پایان نرسیده بود که صدای کودک را باز شنیدند که به سربازان می گفت مادرم مرا فرستاده بیایم و کاسه خالی آشی را که آورده بودم را پس بگیرم . شاه تهماسب که از خنده به حد انفجار رسیده بود بلند گفت : کودک جان کاسه آشی دیگر بیاور تا این کاسه خالی را به تو دهیم اما کودک مسلسل وار می گفت مادرم مرا فرستاده گفته کاسه خالی آش را بگیر ... پادشاه هنگام رفتن با خنده به حکیم گفت در دربار هم چنین غذای گوارا و شادی نخورده بودم و سوار بر اسب شد .


یاسمین آتشی

۱۶ نظر:

  1. ناشناس۲۴.۵.۸۹

    خیلی بامزه بود

    پاسخ دادنحذف
  2. محمدامین۳۱.۵.۸۹

    سلام دوست عزیز.خیلی جالب بود

    پاسخ دادنحذف
  3. ناشناس۳۱.۵.۸۹

    دستت درد نكنه. اميد وارم كه ساليان سال بنويسيد

    پاسخ دادنحذف
  4. ناشناس۱۰.۶.۸۹

    پیروز باشی

    پاسخ دادنحذف
  5. ناشناس۱۵.۶.۸۹

    با سلام یکی از کارهایم وبگردی است. وبلاگ شما مرا بر سر شور آورد. متین است و کارآزمودگی را می نمایاند.موفق باشید. 

    پاسخ دادنحذف
  6. ناشناس۱۲.۹.۸۹

    عععععععععععاااااااااللللللللللللی می باشد

    پاسخ دادنحذف
  7. ناشناس۱۲.۹.۸۹

    سلام عزیزم.از این کودکان ما زیاد در کلاس داریم که حرف حرف خودشان است.با یک حکمت دیگه راه کار بده .لطفا.

    پاسخ دادنحذف
  8. ناشناس۵.۱۰.۸۹

    اي كاش هميشه كودك بوديم.

    پاسخ دادنحذف
  9. ناشناس۶.۱۰.۸۹

    خیلی عالی بود ممنون

    پاسخ دادنحذف
  10. ناشناس۱۳.۱۰.۸۹

    خیلی جالب بود ممنون

    پاسخ دادنحذف
  11. ناشناس۱.۱۱.۸۹

    سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلام

    این مطالب بسیارلذت بخش بود..........

    ای کاش واقعیتهابیان((((مستند))) میشد باز هم بنویسیدممممممممممممممی خوانیم

    پاسخ دادنحذف
  12. زهره مولوی۱۴.۱۱.۸۹

    خیلی خوب بود

    پاسخ دادنحذف
  13. ناشناس۱۴.۱۱.۸۹

    باحال بود مرسی

    پاسخ دادنحذف
  14. ناشناس۸.۱.۹۰

    زيبا بود پاينده باشيد

    پاسخ دادنحذف
  15. ناشناس۲۶.۱.۹۰

    خسته نباشید. خیلی مطالب باحالی می گذرای.

    پاسخ دادنحذف