او یا باید فنای تدریجی را می پذیرفت و یا مرگ سریع را ، و شاید هم در پس این مرگ سریع زندگی را بدست می آورد . بلاخره تصمیم خویش را گرفت و از حصار اردوگاه بردگی و مرگ به بیرون پرید و با چند نفر از مرگ رستگان عهد بست و ایران را نجات بخشید . بقول اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ : هنگام گسست و بریدن از همه چیز ، می توانی بسیاری از نداشته ها را در آغوش کشی .
آن کسی که از زندان بردگی بیرون جست و ایران را نجات بخشید نادرشاه افشار بود که در سن ۲۵ سالگی پس از سالها تحمل بردگی از حصار ازبکان بیرون آمده و کشور ایران را دوباره سرفرازی بخشید .
شاید اگر او از مرگ می هراسید هیچ گاه برای خود و کشورش آزادی و شرف به ارمغان نمی آورد …
یاسمین آتشی
نوشته هایت به تن جانی دوباره میبخشدودیدگان این کالبد رنجور را به سوی پنجره خیره میسازد.با سپاس بابت نوشته هایتان. حمید
پاسخحذفdorod bar shoma ke khone ariai ra mishavad dar raghayat ehsas kard :)
پاسخحذفman soal dashtam chetori mitoonam be porsaam?
پاسخحذفافتخار میکنم به داشتن نامشون توی تاریخ.
پاسخحذفرضا شوریابی 19ساله از نیشابور.
+659
پاسخحذفکاش میمرد موند چیه این دنیا روببینه
پاسخحذفخوب بود
پاسخحذفياسمين جون واقعا" هم گل ياسي وهم آتشي دوستت دارم فروغ تاجر اززاهدان
پاسخحذفدمتون گرم این مطالبتون اخرشه
پاسخحذفاین داستان کوتاه بود؟؟؟
پاسخحذف