نادرشاه افشار پس از بخشیدن دوباره تاج و تخت هند به "محمد شاه گورکانی" پادشاه هندوستان ، خواست یکی از دختران او را به همسری نصراﷲ میرزا دومین پسر خود درآورد . از سویی دیگر دستور تشکیل جلسه با شکوهی از اندیشمندان و خردمندان هند را در کاخ پادشاهی داد . محمد شاه گورکانی پس از دیدن آن همه از دانشمندان کشورش در کاخ اش به پادشاه ایرانزمین گفت تا کنون هیچ گاه این همه اندیشمند و خردمند در کاخ ما دیده نشده بود . نادرشاه خندید و به او گفت اگر گوشت به حرف خردمندانت بود ، من هم اکنون در حال جنگیدن با سپاه یاغی عثمانی بودم و مرا به هند چکار ؟ ...
نصراﷲ میرزا فرزند نادر به پدر گفت چه لزومی بود در روز مراسم ازدواج من این همه عالم اینجا بیاید و پدر دستی بر شانه اش گذاشت و گفت تو باید اینها را ببینی و بشناسی اینها بهترین دوستان تو هستند . ارد بزرگ اندیشمند کشورمان می گوید : (چه فریست زندگی را ، آنگاه که برآزندگان را نشناسی ؟ و در خود بپیچی ؟ ) .
گفته می شود پس از بازگشت سپاه پیروز ایران از هند ، محمدشاه گورکانی دستور داد بخشی از کاخ اش ، محل همیشگی درس و بحث اندیشمندان هندی باشد ...
یاسمین آتشی
خوب بود ممنون
پاسخحذفعالی بود دست و پنجه تون طلا
پاسخحذفسلام
پاسخحذفکارتون عالیه
پیشنهاد میکنم داستان ها رو به صورت کد جاوا برای نمایش در وبلاگ ها در اختیار همه وبلاگ نویسا قرار بدی
اینجوری برای شناخت تاریخ ایران عالی میشه
اگر خواستی منم کمکت می کنم
www.nima-s.mihanblog.com
عالئ
پاسخحذفعالئ
پاسخحذفخوب بود ولی خیلی کوتاه
پاسخحذفبه امید دیدار
پاسخحذفممنونم
پاسخحذفعالی بود
پاسخحذفبه امید روزی نزدیک که ایران سرشار از عالم ودانشمند شود
پاسخحذفعصلي اما كوتاه
پاسخحذفکار مهم و جالبیه-مرسی
پاسخحذفچوایران نباشدتن من مباد ایرانی سربلند باشی -مریم
پاسخحذفمنونم
پاسخحذفkhili jalb bod
پاسخحذفbazam gadim
خوب بود خيلي جالب وكوتاه
پاسخحذفسلام
پاسخحذفاگر میشه از مطالبت در وبلاگم استفاده کنم داستان ها هم خیلی جالب بود
خوبه عزیز
پاسخحذفدست نويسنده دردئ نكنه واقعا زحمات زيادي براي جمع آوري اين مطالب كشيده انشاءالله هميشه پرتوان وپرتلاش باشي ياسمين خانم
پاسخحذفبه نظر من گفتن اين داستانها خيلي خوبه
پاسخحذفdaragazi dege
پاسخحذف